نگاهی به نمایش «تلاقی یا گزارش یک واقعه از پیش اعلام نشده» حاضر در سی و دومین جشنواره تئاتر استان خوزستان؛
۴ آذر ۶۵ زخمی که التیام نمی یابد
۴ آذر ۶۵ زخمی که التیام نمی یابد 2
۴ آذر ۶۵ زخمی که التیام نمی یابد 3
۴ آذر ۶۵ زخمی که التیام نمی یابد 4
تئاتر خوزستان – سیدمنصور ناصری: تلاقی اصطلاحی است در هنگام نزدیک شدن دو قطار در دو مسیر متفاوت به یک ایستگاه از دو سمت. یکی از قطارها می بایست در ایستگاه قبلی بماند تا قطار روبرو به ایستگاه برسد و سپس حرکت کند که ممکن است ساعتها مسافران را در ایستگاه سرگردان نماید.
تلاقی در عنوان نمایش، جدای بحث انتظار که شاه کلید نمایش است، برخورد زندگی های موازی در ایستگاه شهری است که انتظار میرود با استفاده از تکنیک برش موازی سرنوشت شخصیت های داستان نمایش را در یک جا به هم گره بزند. تلاش نویسنده در ایجاد ارتباط نهایی چندان موفق نمی باشد برای مثال دلیل کوپن فروش برای بودن در ایستگاه به قدرت بقیه شخصیتها نیست (گرفتن مجوز برای گشتن به دنبال جنازه دوست از دکتر هندی ). یا گرفتن مجوز از دکتر هندی برای انتقال جسد مادر به مشهد و حتی دلیل ژیوان زن باردار کرد. شاید بتوان گفت زن زنبیل به دست، که بازیگر ایفا کننده آن نقش بخوبی توانسته از پس ارائه شخصیت نمایش بر بیاید، نمونه موفق افراد نمایش می باشد.
درکل نویسنده نمایش در خلق این کاراکترها موفق است و لحظات زیبایی را به تصویر می کشد کاری که در کارگردانی کمتر توانست حق مطلب را به عنوان کارگردان ادا نموده و جانی دوصد چندان به متن بدهد. انتظار که وضعیت قالب نمایش می باشد در کارگردانی و با چیدمان سه سو سوریه و درگیری بازیگر با مخاطب ضعیف و ضعیف تر می شود. به نظر من ایجاد فاصله (به معنای فیزیکال) برای القای انتظار تاثیرگذارتر است تا اینکه بازیگران را تنگاتنگ تماشاچیان قراردهید. سر در گمی بازیگران در ورود و خروج و چرخش های متوالی بدن به محل ورود و سه زاویه دیگر سبب سرگردانی آنها شده است. دلیل دیگر این که این چیدمان تداعی ایستگاه قطار را با چالش مواجه میکند.
ورود و خروج از دو سمت و نگاه به سمت آمدن یا رفتن فرد، ماشین و یا هر شی رونده از یک سو به سوی دیگر می تواند وضعیت انتظار را بهتر نشان دهد. مورد دیگر اجرای تک گویی های نمایش است. این سه سویه بودن بازیگر را بلاتکلیف کرده. نمیداند به کدام سو دیالوگ بگوید. چرا ؟چون مونولوگ یعنی ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم با مخاطب. این که بازیگر نمی داند مخاطب دارد یا ندارد و یا برای پیدا کردن مخاطب به هر سو مجبور به حرکت باشد تک گویی را دچار گسست و بازیگر را سردرگم می کند. بازیگر مطمئن نیست که مخاطب وجود دارد یا نه. حرکات بدن می گوید ندارد، کلام میگوید دارد.
در این اثر به سادگی نمی توان از بازی های قابل قبول بازیگران نمایش گذشت. بازیگران نمایش انرژیک و خلاق می باشند و با هدایت کارگردان توانسته اند به درستی به ایفای نقش بپردازند. ارتباط صحیح بین بازیگر متن و کارگردان به توفیق اثر در خلق بازی های مناسب و درخور منجر شده است.
نمایش برهه ای از جنگ را به تصویر می کشد که پر از التهاب و تنش می باشد. برهه ای که من به شخصه در کودکی تجربه کردم و ماجرای آن را در داستان ایستگاه دوکوهه به تصویر کشیدم. دلهره، اضطراب، ترس و نگرانی همه و همه در ایستگاه می بایست موج بزند اما این مهم محقق نمی شود.
موسیقی نیز نمی تواند به تحقق آن کمک نماید. موسیقی در نمایش تلاقی از لحاظ حسی زیبا و تاثیرگذار اما از جهت فضاسازی عملکرد مناسبی ندارد. موسیقی شدیداً احساسی و در خلق صحنه های هیجانی نمی تواند افکتیو باشد. این امر در پایان نمایش سبب عدم درک موقعیت نمایشی (انفجار، مرگ و نابودی) می گردد.هرچند این را باید از کارگردان خواست، چرا که در تئاتر ما تقسیم وظایف صورت نمیگیرد و همه چیز بر عهده کارگردان است.
نمایش ناگاه به اتمام می رسد. همه در ایستگاه جمع هستند. موسیقی اوج می گیرد، نور می رود و دیگر هیچ. قراردادن بار نمایش در پایان بندی بر عهده موسیقی کار درستی نیست. موسیقی اوج می گیرد و زمینه ساز اتفاقی مهم است اما تنها نور می رود.
پایان نمایش «تلاقی ...» زندگی شخصیت های نمایش نیست تنها چیزی که آن ها را به هم مرتبط می سازد و به تعبیری زنجیره اتصالی است 1-انتظار 2-دکتر هندی 3- مرگ در ایستگاه است. اگر وضعیت انتظار در نمایش بهتر بسط می یافت ( که به سادگی با استفاده از تمهیداتی چون ورود و خروجیهای مشخص ، مکث های بازیگران در بیان و در بدن و ...) شاهد نمایشی به غایت بهتر از آنچه که دیدیم خواهیم بود.
نمایش «تلاقی یا ...» نمایشی بسیار دیدنی و قابل تامل است که با مقداری تغییرات می تواند اثری ماندگار باشد.
به گروه اجرایی برای اجرای خوبشان تبریک میگویم.