نگاهی به نمایش «میرزا شوقی شاعر آب» حاضر در سی و دومین جشنواره تئاتر استان خوزستان؛
کاربرد پررنگ کلام
تئاتر خوزستان – رضا کیانی: عمده آثار حجت اله تجلی در مقام نویسنده و کارگردان تئاتر در برگیرنده دغدغه هایی گره خورده با مضامین هویتی، فرهنگ بومی، تاریخ، قصه ها، تصنیف ها، اصالت ملی و محلی است.
نمایش «میرزا شوقی شاعر آب» را می توان اثری «شخصیت محور» در کارنامه تجلی یاد کرد. قصه نمایش معطوف به گوشه ای از زندگی اجتماعی میرزاشوقی شاعر صاحب سبک و مشهور بهبهان در دوران ناصرالدین شاه است.
در معرفی شخصیت محوری نمایش، از نگاه کارگردان «در تیراژ فیلم نمایش» می خوانیم:
سال ۱۲۲۸ روزنامه وقایع اتفاقیه گزارشی می دهد که دو سوم نفوس بهبهان بر اثر آب آلوده هلاک شدند.
میرزا شوقی که شاعری ماجراجو، مردمی، طنز پرداز و هجوگر است نمی تواند بی تفاوت باشد.
از کار آوا های بومی بهره برد و سبک سه سنگ را در سینه زنی ابداع می کند که تبلور عصیان دادخواهی مردمانش است و شور و شعف حماسی در آن موج می زند و طلیعه دار «جنبش آب» می شود ...
حجت اله تجلی در مقام نمایشنامه نویس قلم خود را معطوف به پردازش برهه ای از تاریخ کرده است که بحران آلوده شدن آب بهبهان و ایجاد مشکلات جانی برای مردم نگرانی ها را برانگیخته و فضای روحی مردمان را ملتهب ساخته بود و حتی شخص اول مملکت نیز از طریق روزنامه از این بحران مطلع شد.
و همین بحران مبدل به گره اصلی و مرکزث قل رویدادهای مختلف داستان نمایش می شود، زمینه های بروز کنش را در نمایش فراهم می آورد تا با پدیدار شدن درگیرها دریچه آشنایی بهتر با شخصیتهای نمایش و همچنین بخشی از مقتضیات سیاسی آن دوران پیش روی مخاطب گشوده شود.
پر واضح است هر چه کنش و واکنش ها، موقعیتها و گره افکنی های در دل چنین بحرانهایی، پر قدرت و با پشتوانه غنی فکری همراه باشد، بستر آشنایی با شخصیت ها و پذیریش آنها بهتر فراهم خواهد شد.
حجت اله تجلی با قرار دادن «میرزا شوقی» در چنین اوضاعی و در دوران پیشا مشروطه می کوشد تا شخصیت او را معرفی کند. شاید از جمله ابتدایی ترین نکات قابل تامل در کلیت نمایش، برقرای ارتباط میان مقوله «آب» و بحران آن با فضای «شعر و شاعری» است که موضوع مسئولیت و تعهد اجتماعی اهل ادب و اندیشه را می توان از دل آن استنباط کرد و همچنین نقشی که ادبیات و شعر می تواند در ایجاد موج اعتراضات، آگاهی بخشی و حرکت سازنده ایفا کننند.
از شخصیت های نمایش که به گونه ای محرک «میرزا شوقی» در ورود به ماجرای بحران آب دیده می شود، دختری به اسم «قمر» است. او عمیقا دل به عشق میرزا شوقی و امید به حرکت های او در بحران آب بسته است. گویی قصد ازدواج دارند، قمر صاحب روحیه ای مطالبه گر است و اصرار دارد تا شاهد اقدام میرزا شوقی در ماجرای آب باشد. اما سرانجام قمر نیز قربانی آلودگی آب می شود و جان از دست می دهد تا خرده روایت عاشقانه در دل این داستان ناکام بماند و البته در انتها می بینیم که وفاداری روحی «شوقی» به قمر همچنان پابرجاست و همین نکته رنگ و بوی عاطفی و عاشقانه را بر کالبد اقدامات برآماده از عزم «شوقی» زنده نگه می دارد.
یکی از موارد قابل اعتنا در فرم نوشتاری این نمایشنامه، جایگاه «روایت» و «گفتگوها» و بطور کلی «کلام» در انتقال محتوی به مخاطب است، به گونه ای که معرفی گذشته میرزاشوقی را از طریق روایت توسط مشهدی ابراهیم حلاج، صحبت های قمر و در بخش هایی هم از کلام شخص «شوقی» می شنویم و از سویی دیگر شرح مقتضیات دوران، مواضع حاکمان، اصرار سید اسماعیل بر حفظ آب انبار و موانع ایجاد قنات، اوضاع حکومت بهبهان قبل از ورود احتشام، تاثیرات بار سنگین پرداخت مالیات و ... را طریق روایت و گفتگو به ذهن مخاطب منتقل می شود و البته حضور شخصیت هایی چون ناصرالدین شاه و احتشام، تنوعی در نمایشنامه ابجاد کرد اما کاربرد «کلام» همچنان پررنگ بود.
روح آیین های عاشورایی در بخش هایی از نمایش و دلبستگی شوقی به این آیین ها و توجه به روحیات منبعث از آنها در کلام او و همچنین استفاده از تکنیک تعزیه در صحنه شعرخوانی شوقی، اعلام مواضع منتقدانه او پیرامون آب انبار و روشنگری در این وادی که یکی از صحنه های درخور توجه نمایش بود.
حضور تمامی بازیگران بر صحنه به شکل نیم دایره در کنار گروه موسیقی، ضمن گریز به برخی گونه های نمایشی ایرانی، به زنده بودن و بعد روایتی با توجه به ساختار اپیزودی «تابلوهای دنباله دار» نمایش کمک کرد.
طراحی صحنه ساده با حداقل ابزار بیشترین مسئولیت اجرا را بر کلام و خلاقیت بازیگران متمرکز کرده بود و البته در چنین نمایش هایی که شاهد ایفای نقش بازیگران ثابت در چند شخصیت هستیم ظرافتی بسیار را می طلبد، تا سرعت تعویض نقش ها کیفیت در ایفای آنها را نازل نکند و بازیگر در قالب یک شخصیت باقی نماند و همراهی موسیقی در نمایش به خصوص جداسازی صحنه ها رنگ و بوی محلی اثر می افزود.