نگاهی به نمایش «گزارش مرگبار از فصل سیاه» به کارگردانی جواد صداقت و الهام ابنی از بوشهر، شرکت کننده در اولین جشنواره ملی تئاتر اهواز؛
روایتی چند وجهی از جزیره
تئاتر خوزستان - قاسم غلامحیدر: جزیره زن باشد عامتر است، از مادر و از دختر هم؛ زن، همهی دارایی یک ملت است، مهرش و معنویتش و ...
زن، وطن است؛ وطن، از نفت بزرگتر است؛ نفت گاهی پول است، گاهی عشق، خوشبختی، بمب، مصیبت، شفا و گاهی بلا حتی. جزیره (زن) دلخون است؛ دلافگارِ عوضشدن عبدوهایش است. عبدوهایی که هم عشقاند هم برادر، هم پدر؛ هم از قضای روزگار، خودفروش، وطنفروش و... جزیره (زن)، همهی وجودش از اهالیاش، مهرش، بازوان مردان و وفای زنانش است. پس جزیره (زن)، یکسو است که نفت همهی مرزهای انسانی و عاطفیاش را تغییر داده و اهالیاش را به جغرافیایِ دیگری رانده، و سوی دیگر این روایت اهلیّت نفت است که میتواند جنوبی باشد یا انگلیسی، فرانسوی باشد یا هرکجایی. مهم اینست که بهانهها و جنگها بر سر نفت است. کشتارها، مهاجرتها و...
با این مقدمه بهترین راوی برای نفت، جزیره است؛ و جزیره شرح شاعرانهی واقعهایست که نفت با هر جزیرهای کرده است... اجرای این شرح شاعرانه با فرمهای نمایشی معنادار، هرچند ازهمگسسته، و متکی بر انگارههایی از فرهنگ بومی و آیینهای سنتی توانست مخاطب را به تفکر در هویت و اهلیّت مردمان جزایر نفتخیز وا دارد. کارگردان با خلق صحنههایی حقیقی از رفتار مردم و نیز ارائهی شخصیتی عالی از جزیره، همراه با اجرایی هماهنگ از موسیقی و حرکت، توانست روایتی چندوجهی را به مرحلهی ظهور برساند. استفاده از زبان و گویش به مَثابهی محرکی برای پیشبرد درام، مهمترین جذابیت اجرا محسوب میشود.
اجرای این نمایش با کلماتی که گاه مفهوم، گاه بومی و گاه نامفهوم بود، توانست به مدد بیان نمادین و موسیقی کارآمد، روایت خود را حفظ و ارتباط مخاطب را از ارتباطی شنیداری به ارتباطی دیداری و معناگرا تبدیل کند. البته لوازم صحنه و ابزار اجرا، گاه مربوط و گاه نامربوط مینمود و گاهی برای بیان مفهومی ساده از ابزاری متنوع و برای بیان مفهومی دشوار، حرکتی ساده استفاده میشد. موازنهی شخصیتها هم آنگونه برقرار نبود تا مخاطب از دل روایت بتواند سمت و سوی نگاه کارگردان را به درستی تشخیص داده و به مفاهیم درون متن برسد. از سویی، اجرا با ازدحامی از عناوین بصری و نمادین، چنان آمیخته بود که گاهی ارتباط مخاطب با اصل درام قطع و نمایش تحتتأثیر این شلوغی به بیراهه میرفت.
در مجموع، آنچه از طریق رسانههای گوناگونی چون شعر، تصویر، آیین و دیالوگ به گویش و زبانهای مفهوم و نامفهوم در معرض دید مخاطب قرار گرفت، توانست مخاطب خود را حفظ کند و تا انتهای نمایش بهدنبال خود بکشاند.