در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «گنج» به کارگردانی رحیم رشیدی تبار

عدم هماهنگی بین اندوخته های شوش باستانی و شوش اکنون

تئاتر خوزستان، علی طالبی: سرزمین خوزستان با اهدای جنبه های مختلف فرهنگی و تمدنی به تاریخ بشریت، از تاسیس نخستین دولت شهر تا مدافع نخستین هجوم ها و یورش های فراسرزمینی تا نخستین کاوش ها و اکتشافات( نفت و گاز)، منطقه ای ویژه در گستره ایران است.

شوش با برخورداری از تمدن و فرهنگی دیرینه، جای جای خاکش مدفن و مدخل گنجی نهان است. اما این گنج یک مسئله ی فرهنگی عام و جهان شمول است. یعنی متعلق به فرهنگ بشریت می باشد.

در این زمانه، ناهماهنگی در رشد سطوح فرهنگی و مادی کهن الگویی چون شوش، ریشه در عوامل متعددی دارد که نگارنده در این مجال کوتاه قصد ورود به آن را ندارد. اما آنچه در ارتباط با این تحلیل به نظر می رسد این است که چندین حلقه ی مفقوده بین عرصه های اعتلا و افول از شوش کهن تا شوش امروزی وجود دارد. یکی از این حلقه های گمشده این است که میراث گران سنگ دوره ی اعتلا، به درستی به نسل های بعدی و کنونی منتقل نشده است. عدم هماهنگی بین داشته ها و اندوخته های شوش باستانی و شوش اکنون، دلیل روشنی بر این حسرت و دریغ است.

نمایشنامه:

۱- نمایشنامه ی گنج با برجسته کردن چالش های بومی، کوشش می کند وضعیت یکی از نخستین و مهمترین پایتخت های ایران را در دهه های کنونی نشان دهد. فقر و بیکاری، مخصوصا مستتر در لایه های حاشیه ای شهر، بزرگترین چالش نمایش گنج می باشد. البته این رویارویی در تایپوگرافی پوستر نمایش، در همان ابتدا ذهن مخاطب را در گیر تقابل معنایی گنج و جنگ می کند.

۲- آثار آقای رحیم رشیدی تبار( حداقل چند متنی که نگارنده مطالعه نموده است) دیالوگ محور اند. کارکرد دیالوگ چون رشته ای، حوادث را به هم مرتبط می سازد؛ بنابراین غفلت از شنیدن یک دیالوگ ممکن است مخاطب را در فهم و درک داستان با مشکل مواجه کند. در این متن گاهی ایجاز در حدی است که چند جای نمایش محتاج توضیح می شود؛ به نظر می رسد که جای خالی چند دیالوگ مخصوصا در ابتدای نمایش( جهت دادن اطلاعات بیشتر به تماشاگر) و در انتها( جهت کمک به نتیجه گیری تماشاگر) احساس می شود.

۳- اشاره ی جدی به ویژگی های اقلیمی و اشاره به مکان ها و نمادهای محلی شوش شاید برای اولین بار باشد که در متون نمایشی دیده می شود. به همین دلیل تماشاگر از شنیدن این نام ها و نشانی های آشنا، ارتباط بیشتری با متن و آدم های نمایش پیدا می کند.

کارگردانی:

۱- در نمایش گنج، میزانسن محدود است به یک دایره ی چرخان که سه بازیگر نمایش روی آن نشسته اند. بازیگران از ابتدا تا انتهای نمایش، جز اشارات مختصر سر و دست حرکت دیگری ندارند. دایره ی چوبی هربار متناسب با دیالوگ هر شخص، می چرخد و تابش نور مشخص می کند که نوبت آدای دیالوگ کدام بازیگر است. صرف نظر از اینکه چرخش دایره، هر لحظه میزان جدیدی خلق می کند، اما تکرار متناوب آن، خسته کننده است. به نظر می رسد که کارگردان می توانست با تکیه بر ویژگی های نمایشی( نه واقعیت صحنه ی بازپرسی) از بازیگری بازیگران، بازی بیشتری می گرفت.

۲- صدا و افکت در صحنه، بسیار ناتوان است. حتی صدای کاظم ساهر به سختی به صندلی های آخر می رسد. افکت- در این میزانسن محدود- می توانست به فضا سازی نمایش کمک زیادی کند. 

بازیگری:

۱- علیرغم توانایی های بازیگری محمد هادی سالارورزی، انتخاب وی در این نقش، باعث بروز زیبایی های نقش نگردیده است. به نظر می رسد که سالارورزی تا رسیدن به خلق ویژگی های نمایشی شخصیتی به نام وهاب، به مطالعه ی بیشتری نیاز دارد.

۲- ایمان دیناروند، یابر را خوب شناخته است. همچنین آفریدن لهجه ای مناسب و نگاه و فیگوری کم رمق در کنار گریمی باورپذیر، از توانایی های این بازیگر است.

در پایان:

رحیم رشیدی تبار نویسنده و کارگردانی بسیار تواناست. وی با مطالعه و غور در کوچه پس کوچه های شهر پر عابر، می تواند آن لحظات پنهان در گفتگوی مردم عادی را چنان باز نماید که انگار نشسته ایم در همصحبتی آنان. او چشم واقعیت بین محله ها و آدم های گمنام این شهر است. حضور پر مشغله ی ایشان در این چند روز که به شوش آمده اند بسیار پرفایده و غنیمت است.




مطالب مرتبط

نظرات کاربران